«جان آرچیبالد ویلر»(John Archibald Wheeler)، در هر دو قلمروی بزرگ مقیاس گرانش و عرصهی کوانتوم در کوچکترین مقیاسهای طبیعت به راحتی کار میکرد. ویلر با پیشرو بودن در شاخهی در حال پیشرفت گرانش کوانتومی٬ یکی از اولین فیزیکدانانی بود که به درستی معنای متحد شدن این دو قلمرو را بررسی کرد. وی در توسعهی فرآیند شکافت هستهای که به درگیریاش در پروژهی منهتن(تولید انرژی هستهای) انجامید، نقش داشت و بعدها در پیشرفت بمب هیدروژنی با «نیلز بور»(Niels Bohr)٬ مشاورش٬ همکاری داشت.
ویلر به همراه اینشتین قدمزنان در خیابانهای پرینستون به مذاکره دربارهی معنای نظریهی کوانتومی میپرداخت. وی با همکاری «برایس دیویت»(Bryce Dewitt) با نشان دادن کاربرد دنیای شگفت کوانتومی در جهان، شهامت خود را نشان داد و در همان زمان به زمینهی کیهانشناسی کوانتومی پی برد و معادلهای بهنام «ویلر- دیویت» و یا به گفتهی دیویت «معادلهی لعنتی»، ثبت کرد. ویلر به کمک استعداد شاعریاش٬ اصطلاحات «سیاه چاله» و «کرم چاله» را برای اولین بار مطرح کرد٬ کلماتی که قدرت تخیل فیزیکدانان را به اندازهی عموم مردم جلب میکند.
تاثیر ویلر بر همدورهها و به خصوص بر شاگردانش بیاندازه وسیع است. تحت مشاورهی وی٬ «ریچارد فاینمن»(Richard Feynman) نظراتی را توسعه داد که سرانجام به نگرش جدیدی از مکانیک کوانتومی انجامید، «ژاکوب بکنشتاین»(Jacob Bekenstein) این ایده را که افق رویداد یک سیاه چاله مقدار آنتروپی است، پیشنهاد داد. ایدهای که منجر به کشف معروف هاوکینگ مبنی بر پرتو ساطع کردن سیاهچاله ها شد. و در نهایت «هیوج اورت»(Hugh Everett) تفسیر «جهان های متعدد» مکانیک کوانتومی را - که واقعیت را به مانند درختی با شاخههای بیپایان از احتمال نشان میدهد- فرموله کرد.
ویلر در عالم تئوری٬ جسورانه و با دقت سوالهای بزرگ را دنبال میکرد٬ نه تنها «چه»ها بلکه «چرا»ها. وی دوست داشت بپرسد چرا کوانتوم؟ برای ویلر بیان این که مکانیک کوانتومی کار میکند کافی نبود٬ وی میخواست بداند در پس آن چیست.
اینشتین در رد نظریه کوانتوم گفت:"خدا تاس نمیاندازد". ویلر پذیرفت که خدا تاس میاندازد(نظریه کوانتوم را پذیرفت)، اما میخواست که قوانین بازی را بداند.
ویلر معتقد بود که ناظر نقش مهمی را در خلق واقعیت ایفا میکند و آزمایشهای بسیار زیبایی، از قبیل آزمایش «گزینش تاخیری» را به منظور توضیح دادن تصور نامعقول و شهودی طراحی کرد.
وی مینویسد: " ما در گذشته فکر میکردیم که جهان جایی خارج از این جا به صورت مستقل از ما وجود دارد و ما ناظران با اطمینان در پس یک صفحهی شیشهای با ضخامت چند ده سانتیمتر پنهان شدهایم٬ درگیر آن نیستیم و تنها مشاهده میکنیم. اما در این بین به این نتیجه رسیدیم که جهان به این شیوه عمل نمیکند.٬ در حقیقت ما باید این شیشه را خرد کنیم و به آن دست یابیم."
سوالی که شبها ویلر را بیدار نگه میداشت این بود "چگونه «وجود» ایجاد میشود؟ " . افسانهی ویلر با این سوال ادامه خواهد یافت.