فصل اول کتاب ماهایوگا :
این فصل شامل 23 قسمت فلسفی و عملی است که در هر بار ارسال 5 بخش از آن را ترجمه میکنم.
1-جنانا یوگا
2-هفت مرحله ی جنانا یوگا برای رسیدن به روشن بینی
3-گورو
4-نعمت و توفیق
5-عبادت و ستایش خداوند
1-جنانا یوگا
در جنانا یوگا 2 بخش وجود دارد:
1-((دایانا مارگا)) : این بخش در مورد مدیتیشن بر روی یکی از ((ماهاواکیاها)) ، (من خود بزرگ هستم ) میباشد.
2-ویچارا مارگا : ماهاریشی این را ماهایوگا می نامد ، ماهایوگا مستقیم ترین راه برای تمرکز ذهن و از بین بردن افکار اضافی و رسیدن به آرامش مطلق است.
ماهاریشی تمام طرح ماهایوگا را در (( بررسی در خویش )) به صورت زیر خلاصه میکند:
اگر تکنیک بررسی برای یافتن خویش بطور منظم و پیوسته ای انجام شود ، معدوم شدن ذهن حاصل می شود و معدوم شدن ذهن نتیجه تمام کوشش هاست . افرادی که در این مرحله قرار دارند ، هرگز از این موقعیت منحرف نمی شوند . این حالت ساکن ماندن ، (( مونا )) میباشد . تمام تمرین ها ( ساداناها ) برای تمرکز ذهن میباشند ، زیرا فکر کردن ، خواستن ، نفرت داشتن و … همه اشکال مختلف تغییر شکل ذهن هستند و حالت طبیعی خود بزرگ ( ذهن خالص ) نمی باشند.
تنها مرحله ثابت و تغییر ناپذیر ذهن ، حالت طبیعی ذهن میباشد و تا زمانی که این مرحله ساکن بودن ذهن کاملا تثبیت نشده باشد ، ضروری است تا 2 قسمت مهم و اساسی زیر را طی تمرین ( سادانا ) رعایت نماییم:
1) قطع نکردن ار تباط با خود بزرگ.
2) عدم آلودگی ذهن با افکار.
2-هفت مرحله جنانا یوگا برای رسیدن به روشن بینی
در جنانا یوگا هفت مرحله ( هندی = بهومیکا) به شرح زیر وجود دارد:
1-((سوبچا)) : این مرحله شامل عدم وابستگی به زن و فرزندان ؛ خواسته برای رهایی (هندی = موموک شوتوا ) و خواسته ای که در فرد بیدار میشود : (( آیا من باید در جهالت باقی بمانم؟…من باید ((جنانا شاسترا )) را مطالعه کنم و در جستجوی مجاورت با کسی که به روشن بینی رسیده است باشم . ))
2-((وی چارانا )) : این مرحله شامل زندگی در مجاورت فردی که به روشن بینی رسیده است و مطالعه ی دائم و جدی ((جنانا شاسترا ها )) میباشد.
3-(( تانو مانازی )) : این مرحله شامل اعتقاد کامل به متون و تعلیمات کسی که به روشن بینی رسیده است و انجام تمرین ( سادانا ) یا مدیتیشن می باشد که موجب نازک شدن ذهن ( ایگو ، منیت ، نفس اماره ) و ضعیف شدن آرزو برای تملک بر اشیاء و اشخاص میباشد.
4-(( ساتواپاتی )) : در این مرحله فرد نسبت به آنچه که توسط حواس 5 گانه قابل لمس است ، بی تفاوت میگردد. با تمرین سه مرحله فوق ، ذهن تصفیه ، خالص ، پخته و رسیده میشود. و روی قلب ثابت میگردد. ( محل آتما ).
5- ((آزام شاکتی )) : در نتیجه تمرین 4 مرحله فوق ، ذهن خالص شده و بر روی قلب متمرکز میشود که خلوص ( ساتواگونا ) را به دنبال خواهد داشت .
6-(( پادار تابهاوانا )) : بر اثر تمرین 5 و رسیدن به خلوص ، فرد چنان تحت تاثیر آتمان ( قلب ) قرار میگیرد که از هر چیز درونی و بیرونی که در اطرافش میگذرد بی خبر است و فقط کارهایی را که برایش پیش می آید انجام میدهد .
( توضیح اضافی : امداد و راهنمایی از غیب که توسط حواس 5 گانه قابل لمس نیست . )
7- (( توریا )) : با تمرین 6 مرحله ی فوق ، به مدت طولانی ، فرد به طور ثابتی در (( آلتمان )) ، سکنی میگزیند و دنیا برای او مفهوم متفاوتی خواهد داشت.
3- گورو
(( خدا )) ، (( گورو )) و (( خود درونی )) ، همه یکی هستند. زیرا خداوند در درون هر انسان زنده ای هست .
( توجه : اگر من ماهاریشی را گورو خطاب میکنم به حساب کفر و الحاد منظور نکنید ، گورو در واقع کسی است که ارتباطش با خداوند به بالاترین حد رسیده و من از وی برای رسیدن به درجات آگاهی کمک می گیرم . )
توضیح اضافی:
در تمام متون مذهبی هندو ذکر شده است که وجود گورو ، ضروری است و معمولا هیچ کس نمیتواند بدون کمک (( جنانا گورو )) ، تمرین های (( جنانا یوگا )) را آغاز کند و این امر در کتاب مقدس و مورد احترام هندی ها (( بهاگاواد گیتا )) فصل 4 قسمت 34 تصریح شده است.
در ضمن اگر دوستانی از سایر ادیان علاقمند باشند میتوانم نمونه هایی از کتب : قرآن ، اوستا ، انجیل و زبور نیز در مورد نیاز به گورو ذکر کنم . ( در مورد کتاب تورات و متن آن به دلایل شخصی هیچگونه اطلاعاتی ندارم . )
(( شری باگاوان رامانا ماهاریشی )) ، در تکنیک ماهایوگا در ضمینه بررسی برای یافتن خویش می گوید : در نتیجه اعمال غیر خودخواهانه و در راه رضای خدایی که فرد در چندین زندگی گذشته انجام داده است ، ذهنش خالص می شود و در نتیجه بعنوان سالک ، با (( گورو ))ی خویش برخورد می کند و از او دستورات لازم ( هندی = اوپادسا ) را دریافت میکند و در نتیجه تمرین مرتب ، لاینقطع ، زیاد و به مدت طولانی به (( رهایی )) میرسد .
گاه در مورد تعداد کمی از سالکان با جدیت چنین اتفاق می افتد که آنها راهنمایی های لازم را از طریق دلشان توسط ((گورو)) دریافت می کنند و تمرین را با اعتقاد و خلوص تمام انجام می دهند.
داستان هایی در این مورد وجود دارد از جمله داستان زیر:
(( درنا چاریا )) ، استاد تیر اندازی ((آرجونا )) ( آرجونا = قهرمان کتاب مقدس بهاگاواد گیتا ) در ذهن شخصی به نام (( اکالاویا )) ظاهر شد تا اکالاویا را به عنوان مرید خود بپذیرد و به او تیر اندازی یاد دهد . اکالاویا بدون اینکه خود را ببازد ، تصویری از درنا چاریا را در جنگل و در نزدیکی محل زندگی خود ساخت و هر روز این تصویر را با خلوص بسیار و به مانند اینکه واقعا در مقابل گوروی خود قرار گرفته است ، ستایش می کرد و در مقابل این تصویر به تمرین تیر اندازی میپرداخت ، به حدی که در این زمینه بسیار ماهر شد و می توانست با آرجونا برابری کند .
یکروز هنگامی که آرجونا و درناچاریا در جنگل راه می رفتند و سگ آرجونا در پی آنها می آمد ، بجایی از جنگل رسیدند که اکالاویا مشغول تیراندازی بود . اکالاویا سگ را نشانه گرفت ؛ تیر چهره ی سگ را سوراخ کرد و در قسمت عقب سگ متوقف شد . سگ تیرخوره به طرف صاحبش آرجونا دوید و آرجونا با دیدن سگش در این وضعیت از درناچاریا پرسید ؛ شما این فرم تیر اندازی را فقط به من یاد دادید و گفته ای که آنرا به هیچکس دیگر نیاموخته اید ؛ اکنون میبینید که فرد دیگری همین تکنیک را دارد .
درناچاریا به او گفت : بیا برویم و ببینیم که او کیست ؟
وقتی آنها به اکالاویا رسیدند ، او در مقابل گورو که اکنون حضورا در مقابل او ایستاده بود با هراس بسیار به خاک افتاد . وقتی درناچاریا از او سوال کرد که این نحوه تیر اندازی را چه کسی به او آموخته است ؟ وی انگشت اشاره را به سوی درناچاریا برگرداند و گفت : شما . گورو جوابی نداد و چون او را رقیبی برای آرجونا می دید ، از اکالاویا سوال نمود ؛ هدیه تو برای استاد چیست ؟
اکالاویا پاسخ داد : من آماده ام تا هرچه را که از من بخواهید به حضورتان تقدیم کنم ، درناچاریا از او انگشت شست دست راستش را درخواست کرد و اکالاویا بدون هیچگونه درنگ و تردید کارد شکاری خود را بیرون کشید ، انگشت شست دست راست خود را برید و با تواضع بسیار به حضور استاد تقدیم نمود . با توجه به اینکه انگشت شست دست راست برای تیراندازی او بسیار ضروری میباشد ، این داستان بخوبی درجه اعتقاد و خلوص نسبت به گورو را نشان می دهد که بدون آن پژوهنده نمی تواند به چنان درجه عالی برسد .
در (( پورانا ))های مختلف و در داستان های متفاوت از مقدسین گفته میشود که وقتی سالک به پختگی لازم میرسد ، خداوند وسیله ای را فراهم میکند تا او با گورویش ملاقات نماید و حتی یک کلمه اتفاقی از دهان استاد ، برای او بسیار با ارزش و گرانقیمت و راهنماست و بر روی آن کار خواهد کرد تا به درجه رهایی برسد .
هنگامی که مقدس (( تایو مانا وار )) ، به پختگی لازم رسید ، گورویی در مقابل او ظاهر گردید و برای مدت کوتاهی با او بود . در زمانی که آنها با هم بودند ، تعلیمی از طرف استاد به او داده نشد . زمانی که استاد میخواست او را ترک کند ، وی مصرانه از استاد راهنمایی خواست . استاد به او گفت ؛ ساکت باش . سالک این جمله را به عنوان تمرین ( اوپادسا ) تلقی نمود و ساکت بودن را به مفهوم آرام و ساکت نمودن ذهن تلقی کرد . هرکس دیگری ممکن بود این جمله را به مفهوم تنفر استاد در مقابل اصرار وی تلقی نماید ، ولی برای ذهن پخته ی تایوماناوار این جمله به شکل دیگری عمل کرد ، او این جمله را به عنوان دستورالعمل واقعی ( اوپادسا ) تلقی نمود و آرام نمودن ذهن را به طور مرتبی تمرین کرد ، تا بصورت فردی بسیار برجسته در زمینه روحانیت در آمد .
همچنین برخی از روح های پخته و رسیده ای که دستور العمل اوپادساهای لازم را در زندگی های قبلی خود دریافت داشته اند و تمرین سادانای خود را در زندگی قبلی نیمه تمام گذاشته اند ، از همان مقطع و بدون احتیاج به کمک ، گوروی شخصی شروع خواهند کرد و به رهایی خواهند رسید .
و کسانی که در زندگی های قبلی به پختگی های لازم رسیده اند تا بتوانند به خود درونی خویش به عنوان گورو بنگرند و از آنجا دستورات و راهنمایی های لازم را دریافت نمایند ، به گوروی خارجی احتیاجی ندارند و از ابتدا به خود بزرگ درونی خویش ، به عنوان گورو مینگرند . در ضمن تمرین سادانا و در سکوت عمیق آگاهی ، در جایی که فکر وجود ندارد صدای درونی با آنها سخن گفته و آنها را راهنمایی می کند . این امر در مورد سالکان پخته ای که تماسشان با گوروی شخصی به هر دلیل قطع شده است ، نیز اتفاق می افتد و بر این اساس چنین اشخاص پیشرفته ای بدنبال جستجو برای گوروی جدید نمی روند و دستورات لازم را از درون خویش دریافت می نمایند.
شری باگاوان در این زمینه و در پاسخ به فرد امریکایی که از اشرام او دیدن می کرد چنین گفت :
سوال : ممکن است مرا راهنمایی کنید و پیامی بدهید تا بدانم چگونه و چه چیزی میتواند در غیبت شما و در زمانی که از شما دور هستم به من کمک نماید ؟
جواب : آنطوری که فکر می کنید گورو ، در خارج از شما نیست ؛ او در درون شما و در واقع خود بزرگ شماست . این حقیقت را تشخیص دهید و در درون خود به جستجوی آن بپردازید ؛ گورو را در آنجا خواهید یافت ، سپس تماس دائمی با گورو خواهید داشت ، پیغام همیشه در آنجا هست و گوروی درونی هرگز ساکت نمی باشد و هرگز شما را رها نمیکند . شما نیز نمیتوانید از گوروی درونی دور شوید.
در تکنیک ماهایوگا و با پیشرفت در تمرین سادانا ، فرد به طور طبیعی عادت نگاه کردن به خود بزرگ درونی به عنوان گورو ، را پرورش خواهد داد و اگر عبادتی را انجام میدهد ، همیشه بسوی خود بزرگ درونی خواهد بود و تفکیکی بین خدا ، گورو و خود بزرگ درونی ، قائل نیست. زیرا توجه او بسوی خدایی خواهد بود که در درون او و هر موجود زنده ای یافت میشود .
4- نعمت و توفیق :
لطف ، رحمت و کرم خداوند چیست ؟
ماهاریشی در این زمینه گفته اند : لطف ، رحمت و کرم جزء خصوصیات و از کارهای خداوند است ؛ همیشه وجود دارد و حتی برای یک لحظه هم قطع نمی گردد ؛ مانند انوار خورشید است که از خصوصیات خورشید میباشد و برای یک لحظه هم پخش این انوار متوقف نمی شود .
ولی دریافت لطف ، رحمت و کرم خداوند ، بستگی به گیرندگی و آمادگی فرد برای پذیرش دارد .
? چه چیزی باعث گیرندگی و پذیرش فرد برای دریافت لطف ، رحمت و کرم خداوند میشود ؟
- ذهن صاف و خالص شده ( سودها چیتان )
? چگونه ذهن خالص و تصفیه میشود ؟
- به طرق مختلف :
-*خدمت کردن به انسانها
-*مهر ورزیدن صادقانه و بدون چشم داشت به انسانها
-*احساس همدردی با انسانها و در نتیجه انجام کارهای خیر ، بدون چشم داشت به هیچگونه پاداش
-*تغذیه سالم ، ساده و گیاهی ؛ استفاده از شیر و لبنیات ، امساک و پرهیز از خوردن گوشت بخصوص گوشت قرمز
-* استحمام روزانه ، نظافت روزانه بدن و البسه
-* انجام حرکات بدنی ، ورزش ، پیاده روی ، یوگا
-* ماساژ بدن
-*انجام تمرین های تنفسی پرانایاما
-*استفاده از هوای پاک و سالم خارج از شهر و کوهستان ، لااقل در تعطیلات .
-*عبادت خداوند
-*خواندن اذکار مذهبی
-*تکرار و ذکر نام های مقدس
-*مدیتیشن و یوگا
-* استحمام در آب های مقدس
-* اقامت در اماکن مقدس
-*بودن در حضور افرادی که به روشن بینی رسیده اند
همانطور که شاگردان مدرسه با اتمام هر کلاس برای رفتن به کلاس بالاتر آماده میشوند ؛ به همین ترتیب نیز با انجام هر یک از کارهای گفته شده در لیست فوق ، ذهن متدرجا خاص و تصفیه شده ، برای رفتن به مرحله بالاتری از تکامل و انجام کارهای دیگر لیست آماده می گردد.
لطف ، رحمت و کرم خداوند ، باعث هدایت و کمک فرد برای شروع و پایان هرمرحله و رفتن به مرحله بالاتر خواهد بود و وقتی فرد در انجام این دستورات جدی باشد ، لطف ، رحمت و کرم خداوند نیز سریعتر تظاهر میکند . با افزایش اخلاص ، تکرار و ذکر نام های مقدس ( مانتراها ) و مدیتیشن ، آمادگی فرد برای پذیرش الطاف خداوند بیشتر و بیشتر میشود .
فرد دریافت این الطاف را تجربه میکند و هر چیز خوب از مادی یا معنوی را سایه ای لطف خداوند میبیند . این تجربه ، به نوبه خویش موجب تسلیم مطلق در برابر ذات پروردگار میشود و هر نوع فکر آگاهانه ای را برای نقشه کشیدن دفع می کند ، زیرا کاملا به بزرگی و مهربانی و لطف خداوند ایمان آورده است و میداند که خداوند مانند مادری مهربان از کلیه منافع او مراقبت خواهد کرد .
5- عبادت و ستایش خداوند:
مومنین دودسته اند :
1-(( ساگونا اوپاساکا )) : مومنینی که خداوند را به صورت فرم و شکل مشخصی میبینند و ستایش می کنند ؛ ستایش آنها (( آنیا باکتی )) خوانده میشود ، یعنی ستایش به خدایی که در خارج از وجود فرد است .
2-(( نیرگونا اوپاساکا )) : مومنینی که خداوند را بدون فرم و شکل مشخصی میبینند و ستایش می کنند ؛ ستایش آنها (( ان انیا باکتی )) خوانده میشود ، یعنی عبادت در مقابل خدایی که در خارج از وجود فرد نیست .
عبادت فرم اول ، قبل از عبادت فرم دوم اتفاق می افتد ؛ زیرا در عبادت فرم اول فرد آمادگی و پختگی لازم را ندارد تا خداوند را در درون خود ببیند و تجربه کند . تکرار مرتب ستایش و نیایش به درگاه خداوند و تکرار مرتب مانترا های مربوط به جلوه ای که مومن برای خدا برگزیده است ، موجب پیشرفت فرد از مرحله اول ، به مرحله دوم میشود .
در فلسفه هندی ، ستایش و نیایش خداوند معمولا به فرم اول و با ستایش در مقابل جلوه های مختلف خداوند آغاز میشود و برای هریک از این جلوه ها ، معابد مختلفی وجود دارد و مجسمه هایی از آن جلوه های خاص خداوند را در این معابد قرار داده اند . این جلوه ها از زمان های دور برای هندی ها آشنا بوده اند .
از جمله این معابد : تیروپاتی ، پالانی ، مادوری ، چیدام بارام ، رامش و ارام در جنوب هند ؛ تعدادا زیاد دیگری از این معابد نیز در سایر مناطق هند هستند که در سراسر سال ، تعدادا زیادی از مومنین را از سراسر هند و سایر نقاط جهان به خود جلب میکند . با پیشرفت در ستایش خداوند به فرم اول ، زمانی فرا میرسد که فرد پختگی لازم را به دست می آورد و به طور خود به خودی به مرحله دوم میرود و به ستایش خداوند درونی ، که بدون فرم و شکل خاصی است میپردازد . با رشد در ستایش خداوند درونی از طریق مدیتیشن ، ارتباط با خداوند درونی محکمتر می شود ؛ از این به بعد هر کاری که انجام میدهد ، به کاملترین نحو و نیز به صورت عبادت انجام میشود .
لرد کریشنا می گوید : من در خدمت به رفاه و آسایش کسانی هستم که من را به عنوان خدای درونی خویش ستایش می کنند ( بهاگاوادگیتا فصل 9 قسمت 22 ) . اگر چه معنی عمیقتری برای آن موجود است ، ولی این تفسیر در اینجا کافی می باشد . در فرم دوم و پیشرفته از نیایش ، اگر نیایش کننده بکوشد تا در دعاهایش چیزی را برای خود و عزیزانش بخواهد ، در تلاش موفق نخواهد شد ، زیرا ذهنش در سکوت خواهد ماند و موفق نخواهد شد که حتی یک کلمه از دعا را در ذهنش تنظیم نماید .
با تکرار این تجربه برای چندین بار ، دعایش به این صورت شکل خواهد یافت : خدایا راضی هستم به رضای تو ، خداوندا مرا آن ده که آن به .
ادامه دارد …